با مامانم رفتیم رای دادیم دوساعت کامل ِ هم تو صف بودیم دلیل عمده اش این بود که سه نفر بیشتر مسئول آماده کردن برگه رای نبودن یکیشونم که فامیلای شوهر عمه ام بود که طایفه ایی افاده ایی هستن و اصلاً همه در نظرشون هیچن و خب اصلاً به روی خودش نیاورد که حتی سلام کنه بچه فسقلی هفتادی...
خانومه مسن بود بهم گفت برای منم می نویسی برگه ام رو؟ گفتم باشه به کی میخوای رای بدی خاله؟ گفت خاتمی... وای یعنی من نمی دونستم اون لحظه چی بگم یه شکی افتاد تو جون اطرافیانمون " مگه خاتمی هم کاندیده" ...
به دوتا داداشمم گفتم به اونیکه من میگم رای بدین ... بابامم طبق معمول به اونی رای داد که همش داره کاندید می شه و رای نمیاره ... بابام و عموم رفتن ولایت رای دادن تا اونی که میخوان تو شورای ده رای بیاره و مسیر رفت و آمد به روستا رو آسفالت کنه و ماشیناشون بیشتر از این داغون نشه ... آخه همه رفتگانمون رو اون روستا به خاک سپردیم و رفت و آمد به اونجا زیاده ... مرده پرستیه شاید...
دیشب دخدر عمه ام می گفت که با قمه افتادن به جون خودش و پدرشوهرش و وسیله دفاعی دخدر عمه امم هم لپ تاپ بوده کیف پر از مدارکشو بردن و یه جای دور انداختن و پدرشوهرشم با یه عالمه بخیه مونده رو دستشون... دقیقا حالات روحی من تو خرداد 90 رو داش همون موقع که دزد با چاقو افتاد به جونم... خانواده عمه ام اعتصاب کرده بودن و نرفته بودن را.ی بدن چون امنیت جانیشون برقرار نیس و میگن این کمترین خواسته یه آدمه ... گفتم من حال دخدر عمه ام رو درک میکنم حالا کو تا تبعات بعدیش ... شوهر عمه امم گفت خوب نیس آدم تنها زندگی کنه (منو می گفت) حالا چه ربطی داش بماند...
برای پسر همین شوهر عمه ام یکی از دخدرایی که کلاس نقش حنا باهاش آشنا شده بودم رو در نظر گرفته بودمک خیلی به هم میومدن که البته بهش مسیج دادم و به روی مبارک نیاورد پسر عمه ام ... خب انتظار داش با شغل رانندگی و مدرک سوم راهنمایی من بهش جواب مثبت بدم که منم دیدم دیدگاهمون اصلاً بهم نمی خوره ...
چند وقتیه که همش خواب همسرمو می بینم مونده بودم که چون خیلی تو فکرشم روزا دارم خوابشو می بینم و این تجسم تفکراتم که تو خواب داره خودنمایی میکنه یا نه واقعاً خودش میاد به خوابم... تو خواب ازش پرسیدم آخرین بار که همین جدیداً باشه گفت که نه خود ِ خودمم که میام به خوابت به همین واضحی بهم گفت... خدایا حقم نبود که اینجوری گند بخوره به آرزوهای با هم بودنمون...